بسم الله الرحمن الرحیم
دلم به یکباره آنقدر سوخت که اشکم را جاری کرد.... باز هم امتحان و باز هم امتحان.... و من گاهی رفوزه و گاهی هم قبول اگرچه نمره ی قبولی ام را ندانم.... و حاجتی که در اعماق دل رسوب کرده است و گاهی چون کوه آتشفشان فوران می کند و زمین و زمان دلم را ذوب کرده و به هم می ریزدم.... و من در غیر آن لحظات کوتاه چون سنگ خارا سرد و بی روح روزگار می گذرانم.... و برای خودم قصه ی دلداری و تقدیر و الله را میخوانم....
پی نوشت:
وقتی برای مدتی مثل من اینترنت ندیده باشید سه چهار تا پست با هم خواهید زد.!